آمریکا برگ نجات ما نیست ولی فشار ترامپ فشارهای اقتصادی را چند برابر می کرد
محمدرضا خباز در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت: ... ترامپ که زير ميز برجام زد و دنيا را به تهديد به تحريم کرد، شرايط سخت حاکم شد. هرچند انکارناپذير است که امکان اتخاذ روشهاي مطلوب از سوي دولتمردان وجود داشت که برخي اشتباهات اتفاق نيفتد ولي عامل اصلي و مهم اين همه فشار، تفکر و وجود ظالمانه ترامپ بود.
بنابراين چون در گذشته با حزب دموکرات و 1+5 مذاکره داشتيم، الان هم راه مذاکره با توجه به قولهای جو بايدن و به شرط بازگشت آمريکا به برجام باز میشود.
دنيا از شکست ترامپ خوشحال شده و بوريس جانسون، نخستوزير انگليس در نطق خود از ترامپ بهعنوان رئيسجمهور سابق نام برد. مذاکره با آمريکا برگ نجات ما نيست، چراکه اقتصاد ما از درون مشکل دارد و بايد يک جراحی اقتصادي درونی انجام دهيم ولي فشار ترامپ مشکل را مضاعف و گرفتاري مردم را دوبرابر بلکه چندبرابر ميکرد. وگرنه فينفسه اقتصاد ما بيمار است و بايد معالجه شود.
يکي از راهها بلکه مهمترين راه علاج اقتصاد، سرمايهگذاري است که اول از سرمايهگذاری داخلي شروع ميشود اما چون اميدی به سرمايهگذاری در داخل ندارند، بعضا سرمايه را برداشته و فرار میکنند. ....
دولت در اين زمينه تمام تلاش و مساعي خود را در 9 ماه باقيمانده بهکار گيرد و بهويژه ديپلماسي بسيار قوی و مقتدری که بحمدا... قدمهای مثبتي در مرحله اول برداشت مجددا مذاکرات را در چارچوب همان برجام آغاز کنند و برجام که حاکم شد، کشورهای اروپايی که از عمل به تعهدات خود سر باز زدند و آمريکايي که لگدپراکنی کرد، به تعهدات خود عمل کنند. خودِ عمل به تعهدات تورم انتظاري را برطرف ميکند و البته از ايجاد سرمايهگذاری واقعي با ترتيب سهگانه نيز غافل نشويم. عجله بايدن از ما چون به آمريکاييها قول داده، بيشتر است.
در داخل آمريکا يک تضاد وجود دارد و ترامپيسم حائز اکثريت نيست. اعلام آمادگي بازگشت به برجام قدم اول بسترسازي مذاکره است و بنا به فرمايش رهبری با دولت ترامپ به دليل بدعهدی مذاکره نمیکنيم، بنابراين دولت روحانی بايد راه را برای خودش و دولت بعدی باز کند.
اگر رفتن ترامپ کمک کند به کاهش سطح نزاع، حتماً باید به چشم فرصت به آن نگاه کرد
محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: ... برگردیم به انتخابات آمریکا و قطبیزاسیونِ فهمِ آن در ایران! در قفای قطببندیها، عدهای با این تصور و این بیم که پیروزی بایدن شانس اصلاحطلبان را در اتتخابات۱۴۰۰ بالا میبرد، تلاش میکنند با تصویرسازی افراط گونه از بایدن یک تهدید بسازند.
این عده با عباراتی مانند دست چدنی و کلیشههایی چون «سگ زرد برادر شغال است»، تلاش میکنند تاثیر مثبت روانی کوتاه مدت این پیروزی را بر فضای داخلی خنثی سازند. حتی خبرهای نگران کنندهای از سامان دادن دلالان توسط جریانی خاص برای جلوگیری از کاهش نرخ ارز با انگیزه فشار به دولت به گوش میرسد که امیدوارم درست نباشد.
در طرف دیگر اما گروهی دیگر چنان از تفاوتهای بایدن و ترامپ میگویند و انتظارات را آنچنان بالا میبرند که گویا بایدن بزرگ شده شهرری است و همچون یک سرباز ایرانی که درون آمریکا نفوذ کرده، در مقابل سیاستهای چهل ساله آمریکا علیه جمهوری اسلامی خواهد ایستاد.
این در حالی است که بایدن مانند اسلاف خویش هم میتواند تهدید باشد و هم فرصت. طبیعتاً اگر تمام مسائل کشور را به رویکرد دولت بعدی آمریکا گره زدیم، کشور را در معرض تهدید قرار دادهایم. اما از این جهت که بایدن روشهای رادیکال ترامپ را نخواهد داشت و روابطش با ریاض و ابوظبی به صمیمیت ترامپ نیست، میتواند فرصت بازی بیشتری به ما بدهد. به نظر میآید بدترین موقعیت برای ما این است که کانون دشمنی یک کشور قرار بگیریم.
چیزی که منتقدان ترامپ به او میگفتند این بود که او تمام رقیبان آمریکا را رها کرده و تمرکزش را بر ایران گذاشته بود. حتی همین اکنون که در حال و هوای انتقال قدرت است به سران منطقه قول داده در فرصت اندک باقی مانده با ایران تسویه حساب کند و هر هفته ایران را به یک چالش بکشد. این حساسیت بی امان و بی عنان نسبت به ایران، هرچند منافع آمریکا را تامین نمیکند اما به ضرر ما نیز تمام میشود. این بسیار واضح است.
قطعاً تضاد ما و آمریکا با جابجایی های اینچنینی رفع نمیشود اما نزاع در این سطح با آمریکا قطعاً به ضرر طرفین تمام میشود. اگر رفتن ترامپ کمک کند به کاهش سطح نزاع، حتماً باید به چشم فرصت به آن نگاه کرد اما نه با توهم حل مشکل تاریخی ما با آمریکا.
برجام یک متن تاریخی و بشری است. حتماً واجد نقایصی است. چونان هر متن دیگری که نمی توانست فاقد ایراد باشد. لذا برجام نه مقدس است و نه ننگ نامه. اما با همه دستاوردهایش، و نقدهای احتمالی وارد بر آن، باید گفت محصول یک اعتماد بنفس و ابتکار عمل از سوی ما بود. گره هسته ای بعد از دوازده سال، با همین ابتکار عمل باز شد. ما نیاز داریم با اعتماد به نفسی که برجام را آفرید، در میدان جدید باز هم ابتکار عمل به خرج دهیم و بازی ساز بشویم. اگر کنار بایستیم رقیبان ما در منطقه ابتکار عمل را در دست خواهند گرفت. لذا لازم است تغییرات در آمریکا را با خوانشی غیر ایدئولوژیک و خارج از میدان قطبیشده موجود، تبدیل به یک فرصت در ایران کرد.
اگر ما همچنان درگیر کرونا باشیم و کشورهای دیگر ایمن شوند خطر مهارجت گسترده و خروج سرمایه وجود دارد
عباس عبدی در سرمقاله امروز روزنامه اعتماد نوشت: ...اين روزها اخبار اميدواركنندهاي درباره توليد واكسن كوويد-19 به گوش ميرسد. هر چند تا رسيدن به ايران و مردم ما، راه درازي در پيش است در نتيجه با وجود خبرهاي اميدبخش، با اين روندي كه در وضعيت كرونا شاهديم، ممكن است بهزودي وارد وضع بحرانيتر شويم. اكنون آرامآرام در حال نزديك شدن به تعداد رسمي فوت روزانه 500 نفر هستيم كه رقم واقعي آن حدود دو و نيم برابر است. اين وضعيت در زمستان احتمالا بدتر هم خواهد شد.
اين خطر وجود دارد كه ما همچنان درگير كرونا باشيم و بسياري از كشورهاي ديگر ايمن شوند، در اين صورت شاهد مهاجرتي گسترده و خروج سرمايهاي بزرگ خواهيم بود. بدتر از همه اينكه در حال از دست دادن توان و ظرفيت درماني خود هستيم. كادر درماني كه در خط اول مبارزه است ولي هيچ نقش مهمي در سياستگذاري كشور حتي در سياست درماني ندارند در حال فرسايش و خستگي است. اميدواريم كه مجموعه سياستهاي كشور و بهويژه وزارت بهداشت و درمان، به نحوي ترميم و اصلاح شود كه پايداري و تابآوري كشور و جامعه را در برابر هر حادثهاي از جمله كرونا تقويت كند. اينچنين رها كردن مردم در برابر كرونا و پرداختن به امور نمايشي شبهعلم طب سنتي در شأن جامعه و حق مردم ايران نيست.
آقايان و خانمهايي كه سردمدار اين طب هستند در صورت ابتلا به كوويد حتما چند بسته قرصهاي رمدسيور و فاويپيراوير اصل در جيبشان دارند و به بيمارستان ميروند و پيشاپيش اتاق وي.اي.پي را هم برايشان رزرو كردهاند، بعد براي مردم نسخه شربت طب سنتي مينويسند همچنان كه يمنيها را با پوشش لنگ و خوردن نان خشك الگوي مقاومت ايرانيها معرفي كردند در حالي كه خودشان كنار كاخ سعدآباد در خانههاي بزرگ متري صدميليون زندگي ميكنند.
متاسفانه در انجام پنج مرحله مبارزه با كرونا هنوز برنامه قابل قبولي نداريم نه در شناسايي و نه در جداسازي و نه در درمان و پيگيري و رديابي مبتلايان سرعت عمل نداريم و حتي خطر اتمام ذخاير تست كرونا در سه هفته آينده وجود دارد، و در پاسخدهي تستها نيز تاخير دارند و حتي تركيب ستاد مقابله با كرونا به علل شخصي جامع نيست، در چنين شرايطي شوهاي نمايشي رونمايي از طب سنتي برگزار ميشود و چندي نخواهد گذشت كه ايدههاي رمل و اسطرلاب و وردنويسي را هم به پروتكلهاي درماني رسمي اضافه كنند و آن را ميراث فرهنگي ايران معرفي خواهند كرد. اين رفتارها همگي به حساب سياستگذاران نوشته خواهد شد.
با ادامه اين سياستها، همه شيرازههاي اين كتاب در حال پاره شدن است. اين رفتار مشابه در سياست جنگ و كرونا بهناچار به نتايج مشابهي ختم خواهد شد. البته و به احتمال قوي نتايج آن در اين دفعه بدتر خواهد بود. ماههاي پاياني جنگ را فراموش نكنيم. چند سال ديگر خاطرات اين روزهاي كرونايي را خواهند نوشت كه بدتر از خاطرات كربلاي۵ خواهد بود. ۳۲ سال از جنگ ميگذرد در مديريت بحران به اندازه ۳۲ روز پيشرفت نكردهايم كه پسرفت را شاهديم.
در کشور ما تأمین منافع و امنیت ملی به نزاعهای سیاسی داخلی گره خورده
علی ربیعی سخنگوی دولت در سرمقاله امروز روزنامه ایران نوشت: ... متأسفانه در کشور ما چگونگی حضور در جامعه جهانی و ارتباط با کشورهای دنیا و تأمین منافع و امنیت ملی از این میان، به نزاعهای سیاسی داخلی گره خورده و این اختلاف به چارچوبهای ادراکی و برنامهریزی اجرایی توسعه در کشورمان آسیب رسانده و در برخی موارد به چالش فرسایشی در سیاست داخلی تبدیل شده است. این روزها با اتفاقاتی که در انتخابات ایالات متحده امریکا رخ داد، به نحوی دیگر مسأله چگونگی تعامل با جهان در عرصه سیاست داخلی پررنگ شده و یکبار دیگر رابطه منافع ملی با سیاست خارجی را به میان آورده است.
این موضوع در کشور ما گاهی شکل افراطی یافته و از دو سو برای از میدان به در کردن رقیب مورد استفاده قرار میگیرد. از یک سو افرادی را که با استفاده از فرصتهای جهانی برای توسعه کشور سخن میگویند حتی به خیانت و وابستگی متهم میکنند و از سوی دیگر، گروه مقابل را به نوعی عدم درک از مقتضیات بینالمللی و جزیرهای کردن کشور متهم میکنند.
در این کشاکش، پاسخ به این سؤال ضروری است آیا هر کشوری که در مناسبات جهانی بدون هیچ مانعی از سوی قدرتهای دیگر قرار گرفته یا حتی در زنجیره امنیتی قدرتهای جهانی باشد، میتواند به توسعه مؤثر در جهان دست یابد؟ از طرف دیگر میتوان پرسید آیا جامعهای که در تنش دائم با جامعه جهانی و دولتهای تعیینکننده آن باشد، میتواند به دستیابی به توسعهای با نقش مؤثر در جهان امیدوار بماند؟ آیا دولتی بدون ساختارهای آماده، چابک و بدون وجود نخبگان و اصلاحات اقتصادی اساسی و کارآفرینان بخش صنعتی قدرتمند داخلی حتی با وجود قرار گرفتن در حلقه امنیت جهانی میتواند توسعه یابد؟ و حتی در پرسشی دیگر، آیا دولتی بدون مشروعیت مدنی و رضایت عامه و سرمایه اجتماعی مناسب میتواند توسعه یابد؟ واقعیت آن است که هیچ کدام از گزارههای فوق ظرفیت توسعه همراه با ثبات و امنیت ملی را به ارمغان نخواهد آورد.
مطالعات سه ساله من در اوایل دهه ۸۰ که در آن کشورهای تازه صنعتی شده را در آسیا و امریکای جنوبی مورد مطالعه قرار دادم نشان میدهد، وجود دولتی آماده و خواهان توسعه با ساختاری متناسب، همچنین برخورداری از میزانی از مشروعیت مدنی (یعنی مردم در گام اول اخلالی در مسیر توسعه بهوجود نیاورده و در گام دوم، خود حامیان توسعه از طریق این دولت باشند) و نیز آمادگی برای تعامل با شرایط جهانی و نبود مقاومت مؤثر بیرونی برای رشد و توسعه، مجموعه شروطی است که میتواند توسعه همراه با امنیت را برای کشورهای در حال توسعه به ارمغان آورد.
دولت روحانی چون تفنگ بدون ماشه بود که مردم از کنار او رفتند و بی دفاع ماند
احمد غلامی در سرمقاله روزنامه شق نوشت: هرچه به پایان دولت روحانی نزدیكتر میشویم، انتقادات به دولت و بیش از همه به رئیسجمهور افزایش مییابد. بیتردید بخش عمدهای از این انتقادات، زمینهسازی مخالفان برای پیروزی نامزد منتخبشان در انتخابات 1400 است؛ اما ناگفته پیداست هیچ دولتی در این چهار دهه گذشته بیش از دولت روحانی آماج مخالفخوانیهای اصولگرایان، اصلاحطلبان و اپوزیسیون داخلی و خارجی نبوده است.
بر این اساس میتوان ادعا كرد كمتر كسی بهجز افراد نزدیك به روحانی، شهامت آن را پیدا كردهاند تا در برابر توفانِ این انتقادات از دولت روحانی به دفاع برخاسته و در برابر انتقادات تند مخالفان از خود پایمردی نشان دهند. اغلب حامیان دولت روحانی دفاع خود را به آغاز دولت یازدهم ارجاع داده و آن زمان را نقطه قابل دفاع دولت میدانند. همان نقطه آغازی كه اصولگرایان سخت به آن میتازند و آن را آغاز مماشات با آمریكا در قالب «برجام» میشمارند.
در واقع حامیان دولت روحانی در اینجا نیز بیش از آنكه از او و دولتش حمایت كنند، از ایدهها و انگیزههای خود در سیاست داخلی و خارجی دفاع میكنند. پس اگر بگوییم مخالفان در مواجهه با دولت روحانی صادقترند سخنی چندان به گزاف نگفتهایم؛ چراکه هرچه به انتهای جاده دولت نزدیكتر میشویم، این جدایی كه از ابتدا نیز پیوندی جدی نبود، بیش از پیش خود را عیان میكند. آنچه در این میان بهعنوان نكته تلخ بارز است، غیابِ مردم در كنار دولت روحانی است. اندك مردمِ پای كاری هم نیستند كه حضورشان مانع انتقاداتِ تند مخالفان و رقیبانِ روحانی باشد.
این مردمان پای كار نبودند اما چون پای منفعتشان در میان بود، انتقادات و حملات مخالفان كه حتی بسیار شدیدتر از حملات به دولت روحانی بود، آنان را از جای نجنباند و تا آخر پای منفعتشان ایستادند. دولت خاتمی و اصلاحطلبان با «مردمی آرمانی» روی كار آمدند. مردم آرمانی پایكارترین مردماناند، ازهمینرو دولت خاتمی شایستهترین دولت بعد از انقلاب است. از جهت مردمداری و مردمباوری.
دولت احمدینژاد را «مردمی اتوپیایی» روی كار آورند. اتوپیایی كه واقعی نبود. مردم آرمانی كه از دولت خاتمی برای رسیدن به اتوپیا دلسرد شده بودند، کنار کشیدند و مردم اتوپیایی دل به دولت مهرورزی بستند تا راه طیشده را به سرانجام برسانند، اما این مردم اتوپیایی به سرمنزل مقصود نرسیدند و مهمتر از همه از هر اتوپیایی نیز ناامید شدند. بیدلیل نبود كه در سال 92 باید دوباره مردمی ساخته میشد كه نبودند. با اصلاحطلبان دوباره مردمی آمدند از جنس تدبیر و امید؛ یعنی دیگر نه آرمانی بود و نه اتوپیایی. دولتی كه قرار بود با تفنگِ دیپلماسی دولتی فراتر از دولتهای قبلی باشد؛ چراکه دولتهای قبلی بهجد به ایده مذاكره نزدیك نشده بودند؛ اما دولت روحانی با موفقیتهایی كه به دست آورده بود، نتوانست تیر آخر را شلیك كند. تفنگ او ماشهای برای شلیك نداشت. تفنگ بود، گلوله هم بود؛ اما ماشه نبود. بسیار روشن است دولتی كه ماشه ندارد با «مردمی عاریهای» که بهسرعت از دور او پراكنده خواهند شد، دولتی بیدفاع خواهد ماند.